
یکی بود..یکی دیگ ام بود...این دوتاخیلی همو دوس داشتن و همهب عشقشون حسودی میکردن ...درطول این 3سال خییلی سعی کردن تا اینارواز هم
جداکنن...اماهرکاری کردن نتونستن تااینک روزگار ب اینجا ختم کرد
عشق این 2عاشقو....
هه چی دارم میگم ...میدونی چیه یاد داستان گفتنای قدیمم ک برات میگفتم تا خوابت ببره افتادم...هه فقط میتونم بگم :
((یادش بخیر ))چ زودگذشت ...مث ی خواب بود قبلاهم بهت گفتم وقتی باهاتم مث ی خواب شیرینه برام و گفتم دلم نمیخواد از این خواب بیدار شم و ت گفتی این خواااب نیس واقعیته ک من کنارتم وباهم خوبیم...اما بحرفم رسیدی دیدی خواب بود ....
عاشق اون روزایی بودم ک قبلش باهم دعوا میکردیم بعدک میومدی پیشم بایک نگاه همه ناراحتیامون از بین میرفت و زمان خدافظی ناراحت بودیم ک داریم میریم وبعدش جونمونم برای هم میدادیم...
یادش خوش
نظرات شما عزیزان: